به عنوان فن آوری تعدیلهای صنعت و شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر استانداردهای خود را سختتر میکنند، بنیانگذاران باهوش باید این سؤال غیرمستقیم را در نظر بگیرند: حتی اگر دیدگاه من برای تأمین بودجه به اندازه کافی قانعکننده باشد، آیا باید آن را قبول کنم؟
بازار امروز مملو از شرکت هایی است که خیلی سریع رشد کردند، با کمک و حمایت شرکای VC خود، و اکنون خود را در حال مدیریت دردسرهای دور، کاهش هزینه ها، اخراج کارکنان و عقب نشینی از جسورانه ترین قمارهای استراتژیک خود می بینند.
آیا برای بسیاری از آنها بهتر بود در وهله اول سطوح بیش از حد سرمایه گذاری خطرپذیر را مصرف نمی کردند؟
این ممکن است به نظر یک سوال عجیب از من باشد. به عنوان یک سرمایه گذار، کار من این است که سرمایه را به کار بیندازم. اما حقیقت این است که من هر روز بنیانگذارانی را می بینم که به دلایل اشتباه به دنبال پول هستند. آنها – و تا حدودی ما، به عنوان سرمایه گذار – فراموش کرده اند که چه زمانی سرمایه گذاری خطرپذیر می تواند یک شتاب دهنده باشد و چه زمانی می تواند نابودی کسب و کاری قابل دوام را تسریع بخشد.
در سالهای اخیر، فشار فزاینده برای سرمایهگذاری آماده به این معنا بود که سرمایهگذاران آنقدر که در غیر این صورت میتوانستند فهیم نباشند. در سال 2021، VC ها رکوردشکنی 329.1 میلیارد دلار را به استارتاپ ها سرازیر کردند. مشخص است که بخشی از آن سرمایه به بهترین نحو استفاده نشده است. این محاسبه زیربنای کاهش 63 درصدی بودجه در سه ماهه چهارم سال 2022 نسبت به مدت مشابه در سال 2021 است.
بدون داشتن تصویری واضح از آنچه باعث زیان می شود، سرمایه گذاری خطرپذیر فقط مرگ شما را تسریع می کند.
تورم، کاهش هزینه شرکت ها و نوسانات بازار را اضافه کنید، و قابل درک است که چرا بسیاری از سرمایه گذاران و بنیانگذاران بدبین هستند.
برای یک کارآفرین که به دنبال جمع آوری پول است، چشم انداز فعلی می تواند دشوار باشد. اما حتی برای بنیانگذارانی که هنوز هم میتوانند سرمایه جذب کنند، زمان محتاط بودن است: کاملاً ممکن است که بتوانید کسب و کار خود را با استفاده از آن پول نقد نابود کنید.
برخی از دلایل اشتباه برای جمع آوری پول را در نظر بگیرید:
برای تسریع کسب و کار با اقتصاد واحد منفی
بنیانگذاری را تصور کنید که به دنبال توسعه یک سرویس تحویل همان روز در بازاری خاص با اقتصاد واحد منفی است. آنها به دنبال سرمایه گذاری خطرپذیر برای افزایش فروش و بازاریابی هستند. اما کسبوکار بر اساس حاشیه مشارکت درآمد کسب نمیکند، بلکه تنها هزینههای متغیر یک کالا یا خدمات است.
فرض آنها – احتمالاً نادرست است – ممکن است این باشد که پول جدید برای فروش و بازاریابی مشکلات شرکت را حل می کند. در واقع، آنچه مورد نیاز است، یک فرو رفتن عمیق در اصول شرکت است. بیشتر اوقات، چیزی که بین یک شرکت و توانایی آن برای دستیابی به مقیاس قرار می گیرد، کمبود پول نیست.
بهتر است بپرسیم: آیا ما مشکل شلوغی داریم؟ مشکلات محصول؟ مشکلات فرآیند؟ مشکلات مردم؟ آیا مدل کسب و کار من اساساً ناقص است؟
پول بیشتر این مسائل را حل نمی کند. بدون داشتن تصویری واضح از آنچه باعث زیان می شود، سرمایه گذاری خطرپذیر فقط مرگ شما را تسریع می کند.